این روزها مشغول خواندن کتاب مبانی ادبیات کودکان و نوجوانان، نوشته‌ی محمود حکیمی و مهدی کاموس هستم. در این کتاب یک پرسش مهم مطرح می‌شود و آن هم این است که اصلاً آیا ادبیاتی ویژه‌ی کودک و نوجوان وجود دارد یا خیر؟

بودن یا نبودن؟

«ادبیات خاصی به نام ادبیات کودک و نوجوان وجود ندارد.» راستش را بخواهید، طرفداران این نظر می‌گویند که در هنر و ادبیات، نوع مخاطب مطرح نیست. دیدگاه دیگری هم وجود دارد که ادبیات کودک و نوجوان را از لحاظ مخاطب، ساختار و ویژگی‌های زبانی، به‌عنوان نوعی از ادبیات، به‌طور کامل و بی‌تردید، به رسمیت می‌شناسد.

 آدم‌بزرگ‌‌ها یا بچه‌ها؟

بیایید باهم این ادبیات شیرین و دوست‌داشتنی و پر از ظرافت را به‌عنوان گونه‌ای تاثیرگذار در جهان ادبیات به رسمیت بشناسیم و ادامه‌ ماجرا را پی بگیریم.(لبخند)

در صفحه‌ی ۱۵۱ کتاب، مطلب جالبی آمده که مضمونش را می‌نویسم.

رولد دال، از نویسندگان معروف جهان است که موقع نوشتن بعضی از آثارش، آدم‌بزرگ‌ها را خواننده‌ی اثر خود فرض کرده بود اما می‌دانید چه شد؟ بله؛ هواداران این داستان‌ها شدند کودکان و نوجوانان. گاهی داستان، کاری با قصد نویسنده ندارد و خودش راه خودش را پیدا می‌کند.

رولد دال

مخاطب خیلی از آثار هم بعد از گذشت زمان، تغییر می‌کند؛ مانند آثار جاناتان سویفت و ژول‌ورن یا در متون کهن فارسی، حکایت‌های کلیله و دمنه و خیلی از حکایت‌های آموزنده‌ی سعدی که کودکان و نوجوانان، بخش قابل توجهی از مخاطبانشان هستند.

جاناتان سویفت

ژول ورن

سعدیکلیله و دمنه