این کتاب را از یکی از کتابفروشی‌های خیابان کریم‌خان خریدم. از فروشنده خواستم که کاغذکادوپیچش کند. بعد از چند روز هم با شگفتی بازش کردم و بابت این هدیه‌ی قشنگ، از خودم تشکر کردم. من دوست دارم که به دست آوردن هر کتابی برایم داستانی شخصی داشته باشد و اگر ندارد، با کمی خلاقیت و تخیل می‌توانم برایش ماجرایی بسازم. 

بروم بنویسم!

کتاب《فکر کنم ماشین تحریر حرف زد》را می‌توانم در فهرست کتاب‌هایی قرار دهم که شوق نوشتن را در مخاطبش زنده می‌کند. 

بازی کردن را بلدی؟

در این کتاب با خانواده‌ای آشنا می‌شویم که خوب بلدند بازی کنند و از دل واقعیت‌ها یا حتي تلخی‌های زندگی بازی بسازند و به دنیای خیالات بروند.در این کتاب بارها به نارنیا و آن کمد جادویی اشاره شد که تداعی آن برایم بسیار خوشایند بود.

ارنست، تنهایی‌هایش و مدرسه

ارنست فرزند دوازده ساله‌ی خانواده است که پناهگاهش پشت‌بام خانه و یارش لغت‌نامه است. مطالبی که در کتاب‌های کودک و نوجوان درباره‌ی مدرسه و از زبان شخصیت‌ها گفته می‌شود برایم بسیار جالب است. 

مدرسه یعنی بستر شکل‌گیری موقعیت‌های ناخوشایند و تعاملات اجتماعی عجیب!

به خصوص وقتی کلاس هفتمی باشی. به خصوص، به خصوص وقتی مجبور باشی تنها شکل قانونی شکنجه را تحمل کنی که هنوز در مدرسه‌ها رواج دارد.

چیزی که اسمش را گذاشته‌اند: ارائه دادن.

این‌ها حرف‌های ارنست است. می‌توانم به خوبی درکش کنم؛ چون خودم جزو آن‌هایی بودم که حاضر بودم ترک تحصیل کنم ولی ارائه ندهم!

بیشتر درباره‌ی کتاب《فکر کنم ماشین تحریر حرف زد》:

انتشارات پرتقال

داستان‌های نوجوانان آمریکایی

نویسنده: الی میلینگتون    

وبسایت خانم میلینگتون

مترجم: مریم رئیسی